یک سال 5 ماهگی
پسرم عید 92 شد 1و5 ماهش.بعد اون خاطره ی فراموش نشدنی مامانی انقدر غصه خورد که دیگه شیرش خشک شد و شما از اونجایی که خیلی انعطاف پذیر هستی خیلی زود از شیر گرفتمت و شیر پاستوریزه بهت دادم اوایلش کمی وزن کم کردی اما الان دوباره جون گرفتی.پسرم ازت خیلی ممنونم.اگه گاهی اوقات ازت ناراحت میشم و دعوات میکنم مامان جونتو ببخش باشه
نویسنده :
mamany
20:53
کسرا و خاطرات گذشته
پسملی خوشگلم از یک سال دو ماهگیت دیگه نیومدم وبلاگت پست بذارم.خیلی اتفاق ها افتاد که باید یادداشت کنم هم خوب هم بد اما مثل همیشه خاطرات بد بیشتر تو ذهن میمونه.عید 92 بود که خونمون اتیش گرفت خیلی ترسیده بودی.هفتم عید بود که با هم دیگه رفتیم پارک نزدیک خونه که یکدفعه همسایه ها اومدن دنبالمون که بیا خونتون اتیش گرفته نمیدونی چه خبر بود کلی ادم اتش نشانی.تو هم که فقط گریه میکردی خلاصه این یکی از خاطرات خیلی بدی بود که تونستیم سه نفری حلش کنیم و دوباره زندگی کنیم.خدا رو شکر که شما نفس مامان حالت خوبه .بقیه اش دیگه مهم نیست.
نویسنده :
mamany
18:32
مهر 92
فدات بشم مامانی.خوشگلم این کاپشن و خودش انتخاب کرده واسه همینم خیلی دوسش داره هر روز میره در کمدشو باز میکنه و میگه مامان گاو.گاو یعنی همون زرافه ...
نویسنده :
mamany
17:57
اسال 11 ماه و 6 روز
1سال و11 ماه گذشت
اول سلام به همه ی دوستان عزیزم سلام به همه ی نی نی های خوشگل امیدوارم که حالتون خوب باشه من کسرا کوچولو یک مدت زدیم به در تنبلی و نیومدیم وبلاگ پسملی حالا قول میدیم تنبلی رو بزاریم کنار رو هر روز بیایم.کسرا الان 1 سال و11 ماهشه فعلا یک عکس میزارم تا بعد با کلی عکس و صحبت میایم پیشتون ...
نویسنده :
mamany
18:47